گمگشته یعنی از آرزوبازمانده ،
یعنی محو افکارواحساسات ،
یعنی گنجینهء نا پیدا ،
یعنی غنچهء ندیده نورخورشید،
یعنی زدوده از چوکات ،
یعنی ستارهء بی جلا،
یعنی نور نتابیده
و یابه قول ساده فرد با کاووش
و تلاش والا و درعین حال
کاستی های فراوان........
شاید بگویید چرا وچطور ؟؟
جواب این سوال یک کم فکر
کردن را ملزوم میدانم !!
می خواهم دادبزنم وبا تمام قدرت
فریاد بکشم !!
اما بغض گلویم را می بندد ...؟
می خواهم چون خورشید صبحگاهی
طلوع کنم تا برای اطرافیان
مفیض باشم!!
اما دنیا را ابر ومه تسخیر کرده ...؟
می خواهم چون شمع در تاریکی بر
روزنه ها بسوزم و آب شوم
تا شاید مفید باشم !!
اماطوفانی میخیزد که مرا میشکند
وستم می خواند.......؟
گاه می خواهم چون بلبلان برگلزار
نغمه سر کنم !!!
اما گل و چمن را جغدهای اخاذ
در بسته.......!
چرا ،چرا وچرا؟؟؟؟؟؟
امید است مفهوم درک شده باشد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا و قفل دل خستهء مر ا و ا کن
بکش پرده زرخ وگمگشته را پیدا کن
نشین دمی که به تو رازدل گویم .
بده نظر ودل سوخته را تصلی کن
کوچکتان (ظفر حمیدی)
ادامه...
طنز زیبای هادی جان خرسندیگله میکرد ز مجنون لیلیکه شده رابطه مان ایمیلیحیف از آن رابطه انسانیکه چنین شد که خودت میدانیعشق وقتی بشود داتکامیحاصلش نیست بجز ناکامینازنین خورده مگر گرگ ترابرده یا دات نت و دات ارگ ترابهرت ایمیل زدم پیشترکجای سابجکت نوشتم به درکبه درک گر دل من غمگین استبه درک گر غم من سنگین استبه درک رابطه گر خورده ترکقطع آنهم به جهنم به درکآنقدر دلخور ازین ایمیل امکه به این رابطه هم بی میلممرگ لیلی نت مت را ول کنهمه را جای ok کنسل کنOFF کن کامپیتر را جانمیار من باش وببین من ON اماگرت حرفی و پیغامی هستروی کاغذ بنویس بادستنامه یک حالت دیگر داردخط تو لطف مکرر داردخسته از FONT و زFORMAT شده امدلخور از گِردِلی @ <ات> شده امکرد ریپلای به لیلی مجنونکه دلم هست ازین سابجکت خونباشه فردا تلفن خواهم کردهر چه گفتی که بکن خواهم کردزودتر پیش تو خواهم آمدهی مرتب بتو سر خواهم زدراست گفتی تو عزیزم لیلیدیگر ازمن نرسد ایمیلینامه ای پست نمودم بهرتبه امیدی که سرآید قهرت
ظفر حمیدی
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1385 ساعت 09:10 ق.ظ